خلاصه داستان: یک رئیس ارشد نیروی دریایی SEAL که به ضرب گلوله کشته شده است باید یک کودک را از طریق دستکش شورشیان متخاصم طالبان به امن راهنمایی کند و از بیابان وحشی افغانستان جان سالم به در ببرد.
خلاصه داستان: آوریل 1940. چشمان جهان به نارویک، شهر کوچکی در شمال نروژ، منبع سنگ آهن مورد نیاز برای ماشین آلات جنگی هیتلر است. از طریق دو ماه جنگ شدید زمستانی، هیتلر اولین شکست خود را متحمل شد.
خلاصه داستان: هنگامی که یک سرباز سابق که طلا را در بیابان لاپلند کشف می کند، سعی می کند غارت را به شهر ببرد، سربازان نازی به رهبری یک افسر وحشی اس اس با او می جنگند.